محل تبلیغات شما

طایفه محمدی



 طایفه ی محمدی از لحاظ جمعیت و آمار یکی از بزرگترین طوایف ایل بزرگ بهمئی هست با حدود ۸ الی ۱۰ هزار نفر جمعیت

طایفه ی محمدی بیشتر در روستاهای ستلون ، سرله، گدارپهن، دوگچه، تلشور، پوتو، شانبچه، بنه دراز و در شهرستان های رامهرمز، باغملک و اهواز ست دارد
این طایفه از لحاظ سطح فرهنگی و پیشرفت اجتماعی در سطح خوب قرار دارد و همچنان در حال پیشرفت بیشتر  و برای رسیدن به بهترین سطح فرهنگی هست این طایفه در مدت زمان جنگ تاریخی ایل بهمئی بخصوص تیره علاءالدینی رشادت های بی دریغی در مقابل رضاشاه خائن داشته و توانسته برگ زرینی را در تاریخ و قدمت چندصدساله ی خود ورق بزند و مقابل دشمنان این مرزبوم چندین شهید ملی داده که این شهیدان الحق و الانصاف باید به آنها لقب  سردار ملی داد چرا که رشادت هایشان زبانزد خاص و عام هستند و از آنها به نیکی یاد میشود و تعداد زیادی از این طایفه نیز یا تبعید شدند و یا در زندان های شاهنشاهی جاویدالاثر شدند  تعدادی را نیز در جلوی دیدگان خانواده هایشان به نامردی تیرباران کردند و برای همیشه در تاریخ این طایفه زنده هستند بعد از آن اقدام در جنگی دیگر به نام جنگ دشت شیر در سال ۱۳۲۰ در اوایل تاجگذاری محمدرضاشاه ملعون نیز به مقابله با این شاه خائن برخواستند و انتقام برادران خود را از نیروهای پسر رضاشاه خائن گرفتند و سیلی محکمتری به نظام شاهنشاهی وارد کردند و توانستند تا حدود زیادی انتقام خون برادران خود را بگیرند بعد از آن نیز جوانان این طایفه بار دیگر برای ادای دین خود به نظام مقدس جمهوری اسلامی در جنگ  تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه ایران وارد جبهه شدند و  ۱۰ شهید تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کرده و دارای چندصد جانباز و رزمنده و آزاده نیز هستند که اثرات جنگ را در این سال های گذشته از جنگ بر روی بدن های خود ب یادگار دارند و گاهی نیز از این یادگارها رنج میبرند جوانان سپاهی این طایفه نیز در کشورهای سوریه و عراق نیز در جبهه های حق علیه باطل جنگیدند و از مرز و خاک ایران اسلامی تا پای جان دفاع کردنددر سایر جبهه های فرهنگی از جمله علم طبابت، سایر ارگان های نظامی نیروهای مسلح (ارتش و ناجا) و در کسوت مقدس معلمی و دیگر ادارات و شغل های دولتی نیز جوانانی متعهد انقلابی و جویای نامی دارد که همگی در امورات فرهنگی و انقلابی حضوری فعال دارند و همچنان نیز با اقداماتی خیرخواهانه آمادگی خود را برای دفاع از انقلاب و از خودگذشتگی اعلام میدارند

طایفه ی محمدی دارای چندین تیره هست
به نام های
۱ رضا
۲ محمید
۳ مهدی
۴ کمایی
۵ عابدلی(آبدلی)
۶ بهوندی
۷ مرتضی
۸

طایفه ی محمدی همانطور که از اسمش مشخص هست فردی بود به نام محمد مقدس ترین نام دنیا

محمد فرزند شیخ
شیخ فرزند زیلو
زیلو فرزند علاءالدین
علاءالدین فرزند میسا یا موسی
میسا فرزند مُهمد
مُهمد فرزند بهمن
 

بهمن نیز اسم ایل بزرگ بهمئی هست


ایل بزرگ بهمئی نیز یکی از بزرگترین ایلات لر در کشور ایران میباشد که زیر شاخه ی لر بزرگ و از قوم لر می باشد

این نیز توضیحی کلی در رابطه با نسب نامه ی طایفه ی محمدی می باشد که یکی از طوایف بزرگ ایل بهمئی می باشد


نیمه ی دوم نخستین ماه از فصل زمستان سال۱۳۳۱ سرزمین ایران شاهد بروز آفت بزرگ حمله ی ملخ ها بو د
آفت ملخ
مشاهده دسته های بسیار بزرگ و توده وار ملخ ها از بنادر جنوبی کشور آغاز شد.سعدون،نگهبان صبح شرکت نفت در اسکله بندرمعشور از هراس دیدن این توده عطیم که در ارتفاع کم پرواز می کردند به اتاقک نگهبانی خود پناه برده بود!جثه ملخ ها از نمونه های معمولی که سعدون و مردم خوزستان و ایران دیده بودند بزرگتر و گوشتی تر بود و بخاطر همین بود که اسفندیار کارگر تلمبه خانه کوت عبدالله وقتی جند نمونه از ملخ ها را دید که کمی از جوجه گنجشک ها کوچکتر بودند،متوجه شد موضوعی که در مورد خوردن ملخ توسط ساکنان جنوبی خلیج فارس شنیده بود،احتمالا صحت داشته!
در همان ایام خبرنگار رومه اطلاعات از رامهرمز در استان خوزستان گزارش داد:”پرواز ملخ در آسمان مانع تابش نور خورشید گردیده است.دسته های عظیم ملخ بشکل توده های ابر از سمت بنادر جنوب در آسمان رامهرمز به پرواز درآمده اند.هجوم ملخ به اندازه ای است که مانع تابش تور خورشید به زمین گردیده است و مردم از این حادثه به وحشت افتاده اند.اهالی از وزارت کشاورزی انتظار دارند که برای مبارزه با ملخ اقدام عاجل به عمل آورد.”
البته دولت نیز از قبل برای این بلای در شرف وقوع تمهیداتی اندیشیده بود.در همان روزها خبر دیگری نیز منتشر شد مبنی بر اینکه:”موافقتنامه ای بین آقایان مهندس طالقانی وزیر کشاورزی و”واردن”رئیس اداره همکاری های فنی امریکا در ایران برای مبارزه با ملخ امضا شد.طبق این موافقتنامه اداره همکاری امریکا در ایران این کمک ها را به دولت ایران خواهد کرد:اول-خرید هفت فروند هواپیمای سم پاش و حمل آنها به خرمشهر یا یکی از بنادر مناسب ایران و همچنین قطعات یدکی مورد نیاز.دوم-خرید سی تن سم آلدرین و حمل آنها به ایران.سوم-خرید سه دستگاه جیپ و حمل آنها.چهارم-خرید دو دستگاه کامیون و حمل آنها و همچنین مقداری دلار برای مصارف لازم.
اما گستردگی هجوم آفت ملخ به جنوب غربی ایران بسیار گسترده تر از آن بود که با چنین موافق های کوچکی بتوان جلوی آنرا گرفت.به موجب گزارش تلگرافی خبرنگار رومه اطلاعات از مسجدسلیمان روز یکشنبه چهاردهم دیماه۱۳۳۱ دسته های انبوه ملخ به رنگ قرمز در آسمان مسجدسلیمان مشاهده گردید. ملخ ها که از هندوستان حرکت کرده بودند نزدیک غروب در تپه های اطراف نزدیک شهر فرود آمدند.دسته جات ملخ بقدری زیاد و متراکم شده بودند که در آسمان بشکل یک قطعه ابر بنظر می رسیدند و اهالی از هجوم ملخ با این وضع نگران شده اند.در آن مدت طبق بیانات بزرگان ،این آفت عظیم(حمله ی ملخ ها)حتی خواب را هم از چشمان مردمان عشایر ربوده بود ،و بعد از اتمام آن حادثه تا کنون همان مردمانی که خواب از چشمانشان رفته بود از آن واقعه یا حادثه به عنوان منبعی برای برای بازگو کردن خاطراتشان استفاده میکنند و همیشه در بیانات خود برای اینکه بخواهند مدت زمان آن را تا حدودی مشخص کنند میگویند این کار یا فلان کار را در سال کلویی انجام دادیم یا فلان فرزندمان در سال کلویی متولد شد.و در آن زمان طبق چنین حوادثاتی مردم عشایر محاسبات خود را انجام میدادند و یا اتفاقات و رخدادها  را به خاطر میسپردند آنها را سینه به سینه نقل میکردند سال”کولویی”(کولوKOLO:ملخ در گویش ساکنان محلی و مناطق لر نشین،جنوب کشور از جمله شرق و شمال خوزستان)یادگار آن ایام در ذهن خسته بازماندگان از آن ایام است.
جنگ سه بَرد

این جنگ بین طایفه محمدی و طایفه محمدموسایی قبل از جنگ علیه رضا شاه خائن بوده است بوده است که داستان آن به شرح زیر میباشد


چندین خانواده از دو طرف در فصل تابستان در مناطق سردسیری به نام سرحد در منطقه ای از آن به نام سه بَرد همسایه بودند خانواده های طایفه محمدی 1- مرحوم کاید نورعلی قنبرعلی از دهه مهدی بود2-مرحوم کربلایی رحمان از دهه محمید بود که آن زمان هم بزرگ طایفه ی محمدی بودند3-مرحوم کاید نورمحمد حاجی محمد از دهه کمایی4- مرحوم کاید باور شفقت از دهه کمایی و خانواده های طایفه ی محمدموسایی را هم اسم هایشان را نمیدانم اما بزرگان آنان به نام های 1-علی فتح و 2-ابوالفتح، فرزندان فتح الله فرزند فتی بودند از دهه فتی و از طایفه ی محمدموسایی

اما یک روز یکی از افراد خانواده های آنان کی و دور از چشم همگان می آید و نزدیک15 راُس بزغاله از خانه ی مرحوم قنبرعلی میبرد و در عوض آنها هم مرحوم کاید قنبرعلی میرود و چند تا از الاغ های آنان را برای گروگان می آورد. همان دوتا بزرگ طایفه ی محمدموسایی به خانه ی مرحوم کربلایی رحمان آمدند و بدون اینکه آن بزغاله ها را برگردن بگیرند گفتند که چرا الاغ ها را گروگان گرفتید همسایه هستیم،این کار خوبی نیست.مرحوم کربلایی رحمان هم گفت که اینها برای جایگزین همان 15 بزغاله هستند که آنها را یدید

آنها هم بلند شدند و خانه را ترک کردند و در هنگام رفتن که دیگر شب شده بود میروند و تمام گوسفندان و الاغ های مرحوم کاید باور را غارت میکنند در این میان فرزند کاید باور به نام محمدباقر به طرف آنها میرود و با یکی از آنها دعوا میکند و یک تفنگ عثمانی از آنها میگیرد ولی آنها تمام گوسفندان کاید باور را بردند دوباره روز بعد باز هم همان بزرگان طایفه محمدموسایی می آیند ولی این بار برای تفنگ آماده بودند آنها گفتند تمام گوسفندان در مقابل تفنگ هیچی نیستند و شما باید تفنگ را به ما پس بدهید کاظم فرزند بزرگ کربلایی رحمان از شنیدن این سخن ناراحت میشود و بلند میشود اسلحه برمیدارد و میگوید اگر از اینجا نرفتید هر دو نفرتان را میکشم بحث لفظی آنها بیشتر میشود و آنها رفتند گفتند که یا تفنگ را بدهید یا هم جنگ میشود ولی مرحوم کاید باور گفت نه جنگ میکنم و نه هم گوسفندان را میخواهم همین تفنگ بابت گوسفندانم برایم کافی هست بزرگان طایف ی محمدموسایی رفتند و هشدار جنگ سر دادند در همان منطقه یک سنگر بزرگ وبلند قرار داشت که هر کس سزیعتر به انجا میرسید به تنهایی میتوانست طایفه ی مقابل را شکست دهد وقتی بزرگان طایفه ی محمد موسایی رفتند به خانه هایشان و بقیه اعضای طایفه یشان را جمع کردند و گفتند که اول خانه ها را بار میکنیم و بعد جنگ را علیه طایفه ی محمدی شروع میکنیم

روز بار کردن آنها فرا رسید .خبر به طایفه ی محمدی رسیدی که آنها دارند بار میکنند ،بزرگان طایفه ی محمدی متوجه شدند که آنها چه نقشه هایی دارند و به همین خاطر به کاید قنبرعلی و کاید نورمحمد گفتند سریع بروید و سنگر را بگیرید تا بقیه بیایند
 آنها هم رفتند و وقتی رسیدند دیدند که چندین تفنگ چین از طایفه ی محمدموسایی دارند تیر اتدازی میکنند و به طرف سنگر می آیند،کاید نورمحمد و کاید قنبرعلی هم وقتی متوجه آنها شدند و دیدند که دارند نزدیک میشوند تفنگ ها را به طرف آنها گرفتند و تیراندازی کردند در همین موقع دیدند که7نفر بر روی زمین افتادند و بقیه هم فرار کردند ،وقتی رفتند بالای سر آنها دیدند که 5نفر از آنها کشته شدند و 2نفر از آنها زخمی شدند آنها هم دوباره از آنها تفنگ آوردند و اینار یک تفنگ برنو و یک عثمانی دیگر هم آوردند در همین موقع بود که بقیه طایفه ی محمدی رسیدند و آنها را فراری دادند و با پس گرفتن گوسفندان کاید باور و کاید قنبرعلی ،چیزی نزدیک به300 الی400 راس بز و گوسفند هم ار آنها غارت کردند و آنها را هم برای همیشه از آن منطقه بیرون کردند و به این شکل جنگ آنها خاتمه یافت


با تشکر

طوایف علاءالدینی هم شامل ۶ طایفه بزرگ به نامهای دهه (طایفه) شیخ، مَحْمَد، خاجَمیر، قنبر، میراَحمد و نعمت الله می باشند. هرچند که تا پنجاه سال گذشته، علاءالدینی ها بیشتر در شمال خاک بهمئی ساکن بوده اند امّا امروزه با پیشرفت وسایل ارتباطی و فراگیر شدن ارتباطات، بیشتر گستره خاک بهمئی از عَلاء، تنگ چویل، سَرپُر، سَردو و  دیشموک در شمال گرفته تا مُمْبی و ابوالفارس در جنوب خاک بهمئی و همچنین دالون در غرب و حتّی اخیراً شهر لِکَک (مرکز شهرستان بهمئی) ستگاه علاءالدینی ها شده است.

طوایف وابسته بیشتر در میان تیره ست داشته و دارند. اینان از نظر نژادی جزو فرزندان بهمن نیستند امّا در طول زمانهای مدید در کنار بهمئی ها زندگی کرده و به نوعی زیرمجموعه ایل بهمئی قرار گرفته اند. همانگونه که در نمودار درختی می بینیم، بیشتر طوایف وابسته شامل شاخه هایی از سادات می باشند. محل عمده ست سادات در شهرستان بهمئی به مرکزیت شهر لیکک و بخشهای تابعه مُمْبی، امامزاده دو سیدا…، بَرم اَلْوان و کَت است. البته تعدادی از سادات رضاتوفیق در منطقه جولَکی واقع در استان خوزستان ساکن می باشند. شیوخ بابااحمد اصالتاً عرب هستند امّا به دلیل ست در جوار بهمئی ها، فرهنگ، گویش و پوشش بهمئی را پذیرا شدند. محل معروف ستشان منطقه امامزاده بابااحمد واقع در شهرستان بهمئی است.

طایفه یوسفی نیز در اصل فرزندان یوسف، برادر بهمن (نیای بزرگ ایل بهمئی) هستند. یوسفی ها در گذشته دارای ساختار عشایری مستقل بوده اند، امّا به دلایل مختلف از جمله پراکندگی و به دنبال آن، ضعف و تحلیل ساختار ایلیاتی، به تدریج زیرمجموعه ایل بهمئی قرار گرفتند. محل عمده ست یوسفی ها در منطقه سرآسیاب یوسفی از توابع شهرستان بهمئی می باشد. البته هم اکنون تعداد زیادی از ایسوی ها از بخش سرآسیاب به شهر لیکک مهاجرت کرده و در آن ساکن شده اند. شایان ذکر است تعدادی از یوسفی ها در شهرستان بهبهان ساکن هستند.


آخرین جستجو ها

Patrick's memory شهریار جنگل Bruna's memory crazyfriendsforever نمایندگی ام دی اف زنجان انجمن صنفی کارکنان شرکت بیمه آسیا weiphinawor postraselpu حسابداری AC30 و حسابر30، پایان نامه، از هنرستان تا دانشگاه گلچین مطالب وب